ودر همه جای خانه
کودکی می بیند
که سایه به سایه
دنبالش می دود ومی خندد
من درهمه جا وهمه چیز
تورا می بینم
درکنار تمام رودخانه ها
با تو می نشینم
من ازصدای تو پرتقال می چینم
درخواب با توبیدارم و
دربیداری خوابت را می بینم
وقتی نیستی
ازهمه کس ،همه چیز
سراغ تورا می گیرم
وقتی هستی
انگارهیچکس را
هیچ چیزرانمی بینم
ای دست های پرازشعرت
طعم سیب
بی تو دراین شهرشلوغ
تنهاترینم .
# دنیا غلامی
وبلاگ شخصی :
درباره این سایت