سفره ی امسال چشم به راه است 

 

 

بگذارید سماق بمکد

 

چیده نخواهد شد 

 

از این سفره ی سین ها 

 

از این رسم کهن سیرم

 

و دو چشمم سرکه فشان است 

 

سبویم را شکسته اند

 

هسته ی سنجد در گلویم نفسم را بند آورده 

 

درد سیب گلویم را گاز زده بلکه راهی برای تنفس باز شود

 

و من برای بودن ها با جگرم سپند دود کرده ام 

 

افسوس که عقل سیگارش را بر ساعد قلب خاموش می کند 

 

شیر و خط ها کردم

 

 و سرانجام سکه ام گم شد و سرگردان سرم بر تن گران آمد

 

و سین هشتم ناگهان سلام کرد

 

آری در گلستان هم سنبل قیام کرد 

 

افسوس که عقل سیگارش را بر ساعد قلب خاموش می کند 

 

***

 

آه

 

 سرودن به شب و گریه به وقت سحر است 

 

و سحر نزدیک است 

 

می خواهم قلم پای عقربه های ساعت را خرد کنم 

 

***

 

هنوز هم با همه سیری از این رسم کهن 

 

در لابه لای سفره ی سطرهای سخنم سین ها خزیده اند 

 

***

 

 سحر نزدیک است و ساغر گریستن را برکشیدم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اجاره منزل و ویلا در جزیره کیش Phillip موسسه بین المللی گلوبال کادرو-شعبه گرجستان Test Yahya عرش دانلود - مرجع رایگان دانلود آموزش و برنامه های کاربردی مهارت های زندگی بزرگترین مرکز زیبایی تهران عمومی