هرگز نتوانم من ، عشقت بکنم نابود 

 

یا از تو ببرم دل ای در دل من مسعود 

 

 

هرگز نتوانم من هر گز نتوانم من 

 

آن مهر ترا از دل خالی بکنم از بود 

 

 

یعنی بشود روزی از دل تو برون آیی 

 

هرگز نشود جانا زیرا تو شدی معبود 

 

 

من در تو در آن آوا تصویر خدا دیدم 

 

آری شده ام کافر زیرا که  دلم آلود 

 

 

آلوده به یک بیتم آلوده به یک شعرم 

 

آلوده به یک فردم با او دل من آسود 

 

 

اینجا که شود جرمم یک عشق پر از پاکی 

 

من خوش به همین جرمم از جرم دگر مردود 

 

 

از چشم تو نوشیدم صدها غزل از خوبی 

 

چشمت چه گوارا شد ای چشمِ به من چون رود 

 

 

گویی تو فقط بودی همزاد غزلهایم 

 

آنگه که غزل گفتم عشقت دل من بربود 

 

 

آهسته غزل گفتم در سرخی لب هایت 

 

تا این غزلم گویی در زیر لب اما زود 

 

 

ای آنکه در این قلبم هرگز نروی بیرون 

 

پیش آ تو به بالینم شوقم به تو چند افزود 

 

 

روح الغزل از شوقت صد شعر و غزل گوید 

 

در عین شکیبایی صد بیت و غزل بسرود

 

 

✍ #روح_الغزل 

 

#شکیبا_درخشانی

 

 

 

https://t.me/Roholghazal ❤️


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتاب بازی شرکت سیگما آلدریچ اطلاعات عمومی Christopher فیزیک19 برسی انتخاب وخرید آنلاینdigibaner ایده نو (برنامه پولی به صورت رایگان) شعری که ناسروده ماند شرکت تولید فیلم و سریال باران بینجستون فیلم روزمرگی های من